طبق گزارش دكتر "دیوید ویسكوت" حتی در موفق ترین زندگی های زناشویی زمانی پیش می آید كه زن و یا مرد و گاهی هر دوی آنها همزمان برای مدت كوتاهی احساسات عاشقانه خود را از دست می دهند و این مسئله را باید مانند بی اشتها شدن و یا بی میل شدن به بعضی چیزهای دیگر ، طبیعی و زود گذر دانست ؛ زیرا نداشتن چنین احساساتی مدت زیادی طول نمی كشد و دوباره عشق به زندگی باز خواهد گشت. اما متأسفانه عده بسیاری از مردم در مورد چنین مسئله ای آگاهی ندارند و چه بسیار زنان و مردانی كه بر اثر ناآگاهی از غیبت موقت عشق و نداشتن احساسات عاشقانه ، مأیوس و ناراحت گشته ، با تصمیم های غلط ، خانه و كاشانه خود را از هم می پاشند. چه بسیارند مردانی كه به محض پیش آمدن چنین حالتی فكر می كنند دیگر نمی توانند عاشق همسر خود باشند، و در همان حال خود را عاشق شخص دیگری می پندارند و پس از مدت كوتاهی درمی یابند علیرغم آن مدت كوتاه كه هیچ احساس عاشقانه ای نسبت به همسر خود نداشتند، واقعاً عاشق او هستند و می خواهند به سوی او برگردند. اما راه بازگشت باز نیست، زیرا كاری كه آنان كردند خیانت محسوب شده و جبران خیانت كارساده ای نیست. درد و غمی را كه یك زن یا شوهر در دوران غیبت عشق دارد نمی توان نادیده گرفت . اما باید این حقیقت را در نظر داشته باشیم كه داشتن كمی آگاهی در مورد آنچه بعداً اتفاق خواهد افتاد تحمل این مشكل را آسان ترمی كند. زنان و شوهرانی كه در زندگی واقعاً یكدیگر را درك می كنند و انتظارات و توقعات بی جا از یكدیگر ندارند، حتی در دوران غیبت عشق ، شادی و صمیمیت در زندگی آنها وجود دارد، زیرا در مدت كوتاهی كه عاشق یكدیگر نیستند، می دانند كه دوستان یكدیگر هستند. دانستن این كه عشق چرخه خود را در زندگی می پیماید ضروری است، زیرا در زندگی زناشویی زمانی پیش می آید كه احساسات عاشقانه تقلیل می یابد و در این موارد است كه زن و یا شوهر وحشت می كنند كه مبادا دیگر نتوانم محبوب همسر خود باشم و ترس از " دیگر محبوب نبودن" است كه یأس، ناامیدی و افسردگی را موجب می شود. متأسفانه جامعه امروز تا حدودی سبب گشته كه ما نسبت به مسائل جنسی یك نوع ترس و وحشت داشته باشیم. در طی روز به چندین مقاله و گزارش و یا مطلب بر می خورید كه می گوید به این دلیل و آن دلیل فلانی نتوانست محبوب همسر خود باشد، و یا انجام كاری باعث شد كه مردی از زن خود متنفر شود و یا اگر چنین و چنان نباشید نمی توانید محبوب همسر خود باشید. و با ارائه مستقیم و بدون تعمق و تفكر این مطالب به زندگی خود باعث برهم زدن نظم ، و بروز مشكلات در زندگی خود می شویم. تعدادی از زنان و مردانی كه به كلینیك درمانی مراجعه می كنند ، می گویند : فكر می كنیم كه دیگر همسران ما علاقه ای به ما ندارند و دلیل می آورند كه بعد از خواندن گزارشی در فلان مجله و یا بعد از دیدن آن فیلم و یا بعد از این كه یكی از دوستانم گفت و... چنین فكری به سرم زد و فكر كردم دیگر محبوب همسرم نیستم. و این شروعی برای یأس و افسردگی بوده است. در حالی كه آنان از این واقعیت غافل بودند كهترس از ناشایسته بودن است كه عدم شایستگی را در هر زمینه ای پیش می آورد. وقتی راجع به مسائل غریزی این طور اسرار آمیز فكر می كنیم همین امر كم كم به صورت یكی از مسائل بزرگ زندگی می شود. ولی اگر از نظر علمی بررسی كنید خواهید دید نمی تواند اینقدر اهمیت داشته باشد. در زندگی روزانه ما اغلب غرایز جنسی را شروعی برای رسیدن به یك شادی مطلق در زندگی می دانیم. با این طرز فكرهای غلط كه اكثراً به علت عدم آگاهی است این غرایز را از حالت طبیعی كه شاید بتوان گفت تنها یك نیاز طبیعی است خارج كرده و به آن حالت كاملاً ماشینی می دهیم. ماشینی كه به خیال خودمان اگر لحظه ای از كار بیفتد دیگر زندگی برایمان بی معنی می شود. بارها دیده اید وقتی كه یك ازدواج و یك زندگی زناشویی به خطر می افتد، متأسفانه اولین مسئله ای كه مورد بررسی قرار می گیرد همان غرایز جنسی و روابط جنسی است. اما به گفته بسیاری از روانشناسان از جمله دكتر جانسون و دكتر مسترز تنها غرایز جنسی نمی تواند عامل اصلی وهدف اصلی ادامه یك زندگی زناشویی باشد. البته نباید ناگفته بماند كه غرایز جنسی یا نیازهای جنسی باید در چهارچوب ازدواج و در محیط خانواده برآورده شود و از این غرایز برای بنا نهادن خانواده استفاده نماییم. ولی نباید فراموش كنیم كه این غرایز را باید در حد دیگر غرایز انسانی در نظر بگیریم نه چیزی بیشتر. باید همواره در نظر داشته باشیم مفهوم عشق تنها غرایز جنسی نیست بلكه نیازهای عاطفی انسان هم است. زهره پری نوش